بُربُر: رویکردم در شناخت داستان روایت پژوهی است

به گزارش بهترین وبلاگ، به گزارش خبرنگار خبرنگاران در قم، دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه دهلی نو در هند، دوازده سال است که هر هفته جلسه ای را با حضور اعضای هیات علمی و دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی برگزار می نماید. این جلسه به منظور تبادل نظر و ارائه مقالات ازطرف دانشجویان و ایجاد بحث برای بهتر شدن قابلیت شنیداری و گفتاری دانشجویان برگزار می گردد.

بُربُر: رویکردم در شناخت داستان روایت پژوهی است

سومین جلسه از سلسله برنامه های دیدار با داستان نویس فارسی به میزبانی دکتر راجیندار کومار رئیس دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه دهلی با حضور مسعود بُربُر نویسنده رمان مرزهایی که از آن گذشتی (نشر ثالث) و مجموعه داستان اینجا خانه من است (نشر کتاب آمه) و جمعی از اساتید و دانشجویان ادبیات فارسی هند بر بستر فضای مجازی برگزار گردید.

در شروع جلسه دکتر راجیندار کومار، رییس دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه دهلی بعد از خوش آمد گویی به اساتید و دانشجویان شرکت نماینده در جلسه به معرفی اجمالی بُربُر پرداخت و از شرکت نماینده ها خواست تا سوالاتشان را درباره دو داستان کوتاه ارسالی انبار دانه ها و صدایی در تاریکی شب می پیچد از بُربُر مطرح نمایند.

بلال اسدق پژوهشگر در حیطه روزنامه نگاری در قرن نوزدهم و دانشجوی دکتری دانشگاه دهلی اولین سوال را پرسید. پرسش او درباره معیار و میزان استفاده واژه های غیرفارسی در داستان های فارسی بود. مثال هایی که برای این واژه ها آورد، کلماتی مثل پی وی سی، فایل، دیجیتال، میکروفن، ساندویچ، لامپ هالوژن و ...بود که در داستان انبار دانه های مسعود بُربُر به کار رفته بود.

بُربُر در پاسخ به این سوال گفت: کلماتی که مثال زدید در زبان مردم رایج است و اگر برابر-نهادهایی هم برای آن ها در نظر گرفته شده، واژه هایی ناملموس هستند و استفاده از آن ها خواندن و فهم داستان را سخت می نماید. به همین دلیل من اگرچه بیشترین کوششم را می کنم که از فارسی پاکیزه ای در داستان هایم بهره بگیرم، اما جایی که سَره نویسی به فهم داستان لطمه بزند، از این کار پرهیز می کنم.

سوال دوم را مختار احمد درباره نحوه شخصیت پردازی بُربُر در داستان هایش پرسید و اینکه برای پرداخت شخصیت تحت تاثیر فضا و افراد اطرافش است یا تحت تاثیر نویسنده هایی خاصی قرار می گیرد؟ مسعود بُربُر در جواب گفت: هر نویسنده ای بی تردید تحت تاثیر اتفاقات و اشخاص اطرافش واقع شده است و بدون شک تحت تاثیر داستان ها و نویسنده هایی هست که از آن ها داستان خوانده است. من هم حتماً در جزییات شخصیت پردازی هایم از آدم های واقعی ایده گرفته ام اما کمتر پیش آمده شخصیتی را عینا از واقعیت به دنیای داستان بیاورم.

بُربُر از جیمز جویس، ویلیام فاکنر، ولادیمیر نابوکوف و ارنست همینگوی به عنوان نویسندگان غربی که به آن ها علاقه دارد، نام برد که جدای از ادبیات کهن ایران، تاثیر زیادی روی داستان نویسی او گذاشته اند.

وی ادامه داد: بیشتر از فضاها و مکان های اطرافم در داستان ها استفاده می کنم تا از شخصیت هایی که در تجربه های شخصی دیده ام. به عنوان مثال خانه قدیمی است که بهمن و کیانوش دو شخصیت رمان مرزهایی که از آن گذشتی در سفری به آن خانه می فرایند، تعیینا از خانه قدیمی که من در اطراف کاشان مدتی در گذشته در آن ساکن بوده ام، تصویرسازی شده است.

بلال اسدق درباره میزان دخالت مترجم در ترجمه متنی که در دست ترجمه دارد، برای فهم بهتر خواننده پرسید و اینکه آیا مترجم اجازه بسط اثر در ترجمه همچون ذبیح الله منصوری را دارد یا نه؟ بُربُر در پاسخ، با اشاره به اینکه در این باره مترجمان و متخصصان آن حوزه باید نظر بدهند، بیان نمود: به گمان من مترجمانی می توانند متن را به خوبی و قابل فهم ترجمه نمایند که علاوه بر تسلط به زبان مقصد حتی بیش از زبان مبدأ، تسلط بر فرهنگ دو زبان هم داشته باشند و آشنا به شیوه های روایی هر دو زبان باشند تا بتوانند به جای ترجمه لغت به لغت، هم مفهوم و هم ویژگی های ادبی و روایی متن را منتقل نمایند. اما بسط اثر برای تفهیم موضوع احتمالاً به حوزه اقتباس و ترجمه آزاد پا خواهد گذاشت.

این نویسنده ایرانی در ادامه توضیح داد: بیش از هر چیز داستان و دنیا داستانی برایم اولویت دارد و در کوشش هستم راه های آفرینش دنیا داستانی را بیابم. رویکرد مورد علاقه ام در شناخت داستان هم، روایت پژوهی است. از نظر موضوعی هم به میراث تمدن ایرانی، زیست بوم ایران، آزادی خواهی و البته روابط انسانی توجه ویژه دارم و به ادبیات داستانی و روایی کهن ایران بسیار علاقه مندم و برای فهم و بهره مندی از آن کوشش می کنم.

در ادامه نشست دکتر راجیندار کومار، میزبان جلسه درباره نمادین بودن داستان بُربُر سوال کرد که نویسنده داستان انبار دانه ها اینگونه پاسخ داد: نمادین بودن یک داستان به خوانش خواننده از آن بازمی شود و به ارجاعاتی که عناصر درونی داستان با عناصر بیرون از آن در ذهن خواننده ایجاد می نمایند. من جمله ای در شروع داستان نوشتم تا هم تعلیق و کششی ایجاد نموده باشم و هم دوربین روایت و توجه مخاطب را به درون شخصیت اصلی متوجه نموده باشم که در خاتمه داستان می فهمیم این برگرداندن دوربین به درون خالی اما سیر شخصیت چه معنایی در داستان دارد.

در خاتمه جلسه رییس دپارتمان ادبیات فارسی دانشگاه دهلی از مسعود بُربُر خواست تا درباره چگونگی درک و فهم داستان های مدرن و پسامدرن شرحی برای دانشجویان بدهد و صندلی داستان خودش را در این میان تعیین کند.

وی پاسخ داد: حتما شرح این موضوع زمانی مفصلی را می طلبد اما در چند جمله شاید بتوان گفت که در داستان پیشامدرن قهرمانی داشتیم که با یک ماجرای بیرونی درگیر می شد و بر آن فائق می آمد. در داستان مدرن، قهرمان به شخصیت بدل شد و توجه ما به جای ماجرای بیرونی به تحول درونی شخصیت متوجه شد و پایانِ داستان هم به روشنی داستان پیشامدرن نبود. در داستان پسامدرن از آنجا که اساسا روایتی یکپارچه برای فهم دنیا و شخصیت وجود ندارد، پس شاید اصلا دیگر شخصیت حتی به معنای مدرن آن را هم نتوانیم در داستان بیابیم و نوعی ازهم گسیختگی شخصیت و روایت و پیرنگ را شاهد هستیم. با این تعاریف داستان های من قاعدتا در زمره داستان مدرن می گنجد که گاه مؤلفه های پسامدرن هم در آن بروز پیدا می نماید و تنه به مرزهای پسامدرن می زند.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "بُربُر: رویکردم در شناخت داستان روایت پژوهی است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بُربُر: رویکردم در شناخت داستان روایت پژوهی است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید