سریال زیرخاکی؛ پیروز در کمدی کلامی
به گزارش بهترین وبلاگ، سه عنصر مهم بلاهت، بدشانسی و بستر زمانی و مکانیِ مناسب برای تحقق آن دو عنصر اول، از فرمول های امتحان پس داده گونه طنز محسوب می شوند، سامان با به کارگیری درست این سه مایه مهم کمیک، روایت خود را بنا نهاده و پیش برده است.
مازیار معاونی| در طول 27 سالی که تلویزیون ساخت سریال های نمایشی مختص ماه رمضان را در دستور کار خود قرار داده است، سه گونه مشخص طنز، ماورایی و اخلاق گرا به عنوان گونه های نمایشی ویژه این ماه شناخته و تثبیت شده اند.
تکرار مکرر و توفیق نسبی آثار متعلق به این سه گونه در کنار ناکامی های پرداختن به سایر ژانر های نمایشی در طول این بازه زمانی طولانی، وضعیتی را به وجود آورده که گویی تصمیم برای ادامه همین فرایند از سوی تصمیم گیران نمایشی تلویزیون از یک سو و انتظار مخاطبان برای تماشای آن ها از سوی دیگر یک فرمول همیشگی و تخطی ناپذیر است که تغییر و تنوع در آن جسارت و خطرپذیری فراوانی می طلبد.
تولید و پخش سریال در حال پخش زیرخاکی چهارمین و آخرین ساخته جلیل سامان را می توان نتیجه خطرپذیری باسابقه ترین شبکه تلویزیونی البته در شکلی حساب شده و محافظه کارانه دانست.
پس از ناکامی و دیده نشدن تنها سریال تاریخی ویژه رمضان یعنی مجموعه الف. ویژه نردبام آسمان ساخته محمدحسین لطیفی که البته از ابتدا برای پخش رمضانی ساخته نشده بود و با وجود انتظارات بسیار در رقابت با دیگر مجموعه های رمضان 88 نظیر پنجمین خورشید و عبور از پاییز شکست سختی خورد، این دومین باری بود که تلویزیون به انتخاب زمانی به جز مقطع زمانی کنونی برای روایت مجموعه رمضانی اش رضایت داد.
البته همان گونه که توضیح داده شد در تصمیمی هوشمندانه و عافیت طلبانه، زمان وقوع رخداد های سریال نه چند سده که تنها چند دهه و تا نیمه دوم دهه 50 خورشیدی به عقب کشیده شد و از سوی دیگر استفاده از فرمول جواب داده طنز در ماه رمضان هم در دستور کار قرار گرفت تا خطر ریزش مخاطب و دیده نشدن کار به حداقل برسد.
مهم ترین دلیلی که می توان برای موفقیت نسبی مجموعه زیرخاکی بیان نمود زمان پخش آن است، سریالی که درست بعد از پایان پخش سریال درخشان نون خ 2 و کمی بعدتر از فصل ششم سریال محبوب پایتخت (به رغم تمام اشکالات و نارسایی های آن) باز هم در گونه نمایشی طنز روی آنتن می رود و مخاطب را پای گیرنده ها نگاه می دارد، بی تردید واجد ویژگی های قابل اعتنایی است که نمی توان از کنار آن به سادگی گذشت، به کارگیری طنزی متفاوت در مقایسه با آن دو مجموعه طنز مبتنی بر مایه های محلی/ بومی، کاربلدی جلیل سامان در درآوردن کار هایی که در بستر زمانی سال های پایانیی رژیم پهلوی و اوایل انقلاب می گذرند، در کنار بازی درخشان بازیگران سریال از پژمان جمشیدی و ژاله صامتی گرفته تا گوهر خیراندیش باتجربه، سریال را از حد یک مجموعه متوسط به حد یک سریال قابل قبول ارتقا داد.
بشخصه اعتقاد دارم اگر در انتخاب هر یک از اضلاع این مثلث یعنی جنس طنز به کار گرفته شده، کارگردان صاحب تجربه برای کار در فضای تاریخ معاصر و گزینش بازیگران تدابیر لازم به کار گرفته نمی شد، نتیجه نهایی تا این اندازه رضایت بخش نبود.
جلیل سامان که در ساخته های پیشین خود از ارمغان تاریکی تا پروانه و نفس که اتفاقا همگی آثار جدی و تلخ و تراژیکی هم محسوب می شدند مجموعه سازی قابل اعتنا نشان داده بود، در نخستین تجربه کاری در حوزه سخت طنز هم عملکرد نسبتا موفقی داشته است؛ حوزه ای که بر عکس ظاهر ساده و در دسترسش، از سخت ترین گونه های نمایشی است که کسب توفیق در آن و رسیدن به لبخند مخاطب زیرک و هوشمند امروزی آن قدر ها هم آسان نیست.
به رغم برخی از اشکالات غیرقابل گذشت مجموعه در استفاده بیش از حد از توانایی های بازیگران طنازش و تکرار گه گاه خسته کننده موقعیت های کمیک مشابه که در جا هایی برای بیننده کار کسالت آور به نظر می رسد، رویکرد مجموعه ساز در استفاده از مصالح دراماتیک و توانایی های بازیگرانی که در اختیارش بوده اند تحسین آمیز است.
در زیرخاکی با وجود سنگین تربودن کفه ترازو به سمت کمدی کلامی و مبتنی بر تیپ سازی بازیگران (به ویژه پژمان جمشیدی به عنوان بازیگر نقش اول) که با توجه به جنس بازی و توانایی های این بازیگر و دیگر نقش آفرینان اصلی کار اجتناب ناپذیر بوده، اما در مجموع میان طنز مبتنی بر کلام و تیپ سازی با موقعیت های کمیک تعادل خوبی برقرار شده است.
سه عنصر مهم بلاهت، بدشانسی و بستر زمانی و مکانیِ مناسب برای تحقق آن دو عنصر اول، از فرمول های امتحان پس داده گونه طنز محسوب می شوند، سامان با به کارگیری درست این سه مایه مهم کمیک، روایت خود را بنا نهاده و پیش برده است.
آدم عجول و دستپاچه و در عین حال ساده لوحی به نام فریبزر باغ بیشه که دست به انجام کار سخت و البته غیرقانونی درآوردن عتیقه از زیر خاک می زند که سختی انجام این کار با بلاهت و دله دزد مانند او تناسبی ندارد، بدبیاری های مداومی که از همان شروع ماجرا دامان او را می گیرند و سرانجام موقعیت زمانی ملتهب و مستعد حادثه ماه های منتهی به پیروزی انقلاب همه و همه در راستای خلق یک کار طنز خوب بر پایه همان سه عنصری که ذکرشان رفت، عمل می کنند.
طنز خوبی که حاصل جسارت مدیران تصمیم ساز برای خروج از یک دایره محدود در کنار جسارت یک مجموعه ساز جدی برای کسب تجربه در فضا های دیگر است و تردید ندارم که استمرار چنین تصمیمات شجاعانه ای، بهبود کیفی و افزایش مخاطبان آثار نمایشی سیما با وجود تمام خطوط قرمز پیدا و پنهان آن را در پی خواهد داشت.
منبع: فرادید